دوست داشتن کسی که ازارت می دهد با دوست نداشتنشمثل:

میگویَد این همه اذیتَت کردم،
باز رهایَم نکردی؟
گفتم یکبار دیر به مدرسه رسیدم.
هیچ کَس در حیاط نبود.
آقایِ ناظم به سمتَم آمد و تَرکِه‌اش را بالا گرفت.
بعد با اَبرو اشاره کرد که دستم را جلو بیاورم.
ترکه‌یِ اول، ترکه‌ی دوم، ترکه‌ی سوم
گریه‌ام گرفت
هیچ کس نبود، پاهایِ ناظِم را بغل کردم
کسی را بغَل کرده بودم که داشت آزارَم میداد .

+کاش میتونستم امسال تولدت کاری بکنم  آرزوت براورده بشه

اما من هیچمحتی وقتی تو بی تفاوتی  قدرتی ندارم

من که خدای تو نیستم فقط نم نمکیاندکی دوستیم

#م

من دیگه حتی اگه خودمم بخوام، بازم نمیتونم مثل قبل بشم...

دوست داشتن کسی که ازارت می دهد با دوست نداشتنش..مثل:

لایق تو کسی است که پرستش ت کند...نه بگذارد دلتنگش شوی..تا چه رسد به حس ناب تو که بی نظیری